نام ونام کارآفرین: مهندس منوچهر سپهری
نام محصول: مشعل
نام شرکت: پارس مشعل
تحصیلات: لیسانس مکانیک
 من منوچهر سپهری، متولد زنجان هستم ومدیر عامل شرکت پارس مشعل می باشم  و با توجه به تولیدات   تنوع محصولاتی که داریم یکی از شرکت های موفق در رشته خودش است  و می توانم بگویم درهیچ کجای دنیا واحدی را در رشته مشعل سازی پیدا نمی کنید که بتواند تنوع مشعل های ما را داشته باشدکودکی هر کس، تصویری ماندگار است که تا آخر عمر در ذهن می ماند. من دانش آموز شلوغی بودم و به همین دلیل در خانواده معروف بودم. اگر در دنیا برسی کنید متوجه می شوید که اکثر مدیران موفق جزء شاگرد اول ها نبودند. من هیچگاه خودم را مدیر موفقی نمی دانم  و نیاز دارم تا یاد بگیرم. در دوران کودکی در یک خانواده متوسط بزرگ شدم مادرم خانه دار و پدرم کارمند دولت بود. پدر ومادر ما هم در دوران خودشان آدم های شریفی بودند، خانواده ما از جمله برادرانم همه تحصیل کرده هستند. در دوران تحصیل پدرمان به درس ما خیلی توجه نشان می داد و مادرم هم واقعاً برایم زحمت کشید. حدود 16 سال ناراحتی قلبی داشتم و در این سال ها هم مننژیت هم گرفتم  و تقریباً از من قطع امید کرده بودند ولی خداوند من را شفا داد و من زنده ماندم. زمانی که دیپلم گرفتم احساس کردم که اعضاء خانواده ام همه موفق هستند و من یک آدم معمولی هستم  و یک مرتبه شروع کردم  و در امتحان کنکور شرکت کردم  ولی قبول نشدم تا این که در رشته ای به نام تهویه  در تکنولوژی تهران قبول شدم که برایم رشته عجیبی بود  و که وارد این رشته شدم همه چیز برایم بیگانه بود ولی می دانستم که استعدادهایی دارم  و شروع به درس خواندن کردم.
از طریق یکی از دوستان به شرکت حرارت سنج معرفی شدم
  و پایه های این رشته را آنجا یاد گرفتم. در اواخر خدمت سربازی من را به مهندس خلیلی که سرپرست ت‍أسیسات مهندسین مشاوره بود معرفی کرد و در آنجا شروع به کار کردن کردم که واقعاً هم کار و هم انسانیت را از ایشان یاد گرفتم  و در رشته مهندسی امتحان دادم و قبول شدم. شب درس می خواندم و روزها کار می کردم. بعد از انقلاب تصمیم گرفتم به کارهای تولیدی بپردازم. بعد از اجرای چند پروژه تصمیم گرفتم که به کار مشعل سازی بپردازم  ولی امکانات اقتصادی نداشتم  و هر کجا که به ما امکانات می دادند به آنجا می رفتیم. ما یک تیم اقتصادی بودیم که بسیارهم با یکدیگر دوست بودیم  و من را به عنوان مدیر عامل انتخاب کردند. در کودکی به خلبانی علاقه زیادی داشتم  و این رشته را یک نوع قلدری و بالا بودن و بزرگ بودن به شمار می آید و من هم آرزوی آن را داشتم. خانواده ما از لحاظ مالی متوسط بود و در حقیقت ما کار را برای یاد گرفتن انجام می دهیم  خدمت کردن است. اعتقاد دارم خداوند در مسیر حرکت هر فردی یا حد اقل من این گونه بودم. اگر در زندگی بزرگترین سرمایه داران دنیا هم دقت کنیم اولین چیزی که مد نظر دارند، هدف می باشد، هدف رسیدن به پول نیست  هدفشان مؤفقیت و راهها مختلفی را می گذارد و ما به اتفاق و انتخاب شانس
می گوییم. انسان به قدری توانایی دارد که همه چیزی را می تواند بدست آورد. انسان زمانی که نیازمند است و به دنبال یک قدرت می گردد. آن عظمت حق است. مطمئاً درست ترین
  و بهترین زمان ها باید شکر گزار خداوند باشیم  و شکر دست بلند کردن نیست، شکر خندیدن است، شاد بودن و عشق ورزیدن است. اولین باری که به زمین خوردم  در سالهای گذشته بود و بسیار مؤقعیت سختی بود اما عنایت حق شامل حال من شد و مشکل پیش نیامد از نظر من سختی ها هم عنایت خداست اگر سختی نباشد انسان زیبایی را نمی شناسد.
ایده ساخت مشعل یک بررسی اقتصادی نیاز داشت و ما این تکنولوژی را در ایران نداشتیم. این فکر یا فکر یکی از دوستان بود یا فکر مشترکان که بعد از تحمل سختی
  و مشکلات زیاد اولین  مشعل تولید شده را در بغلم گرفته بود و گریه می کردم. به خاطر مسائل اقتصادی آن بود که به فکر تولید پارس مشعل افتادم  و افتادم و از طرفی چون از خارج می آمد  و در ایران هم تولید نمی شود.
من معتقدم که اگر ما به حقیقت زندگی درست نگاه کنیم، اعتقادات را اصلاً فراموش نمی کنیم اگر ما حقیقت زندگی را قبول کنیم که برای ساختن است و ساختن هم مجانی نمی شود باید حرکت ایجاد کرد و زمین خورد و زخمی شد اگر ما این را قبول کنیم که خداوند انسان را آفریده برای این که بسازید. ما همه جریانی در تاریخ هستیم
  و باید خدمت کنیم  و باید یاد بگیریم که به مملکت خدمت کنیم  و آن را بسازیم  و با لطف خداوند در این مملکت روزهای بهتری را خواهیم داشت.